برگمان هم رفت. رفتن ناگزیری که بعد از 89 سال به سراغش آمد. برگمان برایم موجود منحصر به فردی بود. هنرمند و زیباییشناس بزرگی که دیدن فیلمهایش هم لذتبخش و جذاب بود و هم عذابآور. لذتبخش چون تقریبا همه مولفههای فیلمهای برگمان برجسته و عالی بودند و اصولا کسی که کمترین علاقهای به سینما داشته باشد از دیدن چنین آثار بی نقصی لذت میبرد. از سوی دیگر فضای یخزده، پر از تردید و سیاه فیلمهای برگمان تاثیری دلسرد کننده و منفی بر من داشت. این جاذبه و دافعه همزمان وجود داشت: با وجودیکه از دیدن فیلمهایش کلی لذت میبردم، اما تا مدتها بعد از دیدن پرسونا، گریهها و نجواها یا توتفرنگیهای وحشی حالت یاس و پوچی داشتم. این بود که تا مدتها با یک جور اکراه و ترس به سمت فیلمهایش میرفتم و حتی برای مدتی طولانی برگمان را کاملا بایکوت کردم. تا اینکه کمتر از یک ماه پیش یکی از فیلمهای کمتر شناخته شده و قدیمی برگمان را دیدم به نام یک درس درباره عشق یا A Lesson in Love . این فیلم دوستداشتنی و در عین حال کاملا برگمانی (از جمله آثار کمدی برگمان) هیچ اثر بدی روی من نگذاشت و مرا مصمم کرد که دوباره فیلمهایش را ببینم.
اینگمار برگمان – 1918 تا 2007
جسته وگریخته از منابع مختلف:
چرخی در عالم وب زدم و کمی در مورد برگمان خواندم. آیا میدانید که:
- پنج بار ازدواج کرد و تنها ازدواجش که به طلاق منجر نشد آخرین آن بود، یعنی ازدواجش با اینگرید فون روزن (با اینگرید برگمان بازیگر مشهور اشتباه نکنید). آن هم احتمالا به علت مرگ همسرش به طلاق نکشید!
- کودکی وحشتناکی را تجربه کرده بود و بارها توسط پدر در صندوقخانه تاریک محبوس شده بود.اثرات کودکی مخوف برگمان در فیلمهایش بارز است.
- باوجودیکه در یک خانواده مسیحی بزرگ شده بود (پدرش کشیش بود) اما ایمانش را در 8 سالگی از دست داد. (بعدها این موضوع را با ساخت فیلم نور زمستانی فاش کرد)
- همیشه به کارگردانان جوان تاکید میکرد که از ساختن فیلمهای بدون پیام خودداری کنند.
- در سال 2004 طی مصاحبهای اعلام کرد که فیلمهایش افسردهاش میکنند و نمیتواند بیش ازین آنها را نگاه کند.
- در دوران فیلمسازیاش بازیگران را هنگام فیلمبرداری برای بازی فیالبداهه آزاد میگذاشت.
- از سال 1984 به بعد فیلم نساخت، اما تا سال 2003 به کارگردانی تئاتر ادامه داد (تشبیه معشوقه و همسر را کمی پایینتر بخوانید).
- در سال 2005 از سوی مجله تایم به عنوان بزرگترین کارگردان زنده جهان شناخته شد.
- اورسن ولز را یک فریبکار پوشالی، گودار را کارگردانی به شدت کسل کننده که فقط برای منتقدین فیلم میسازد خطاب میکرد.
- کاملترین فیلمش را که به نظر خودش همه چیزش آن طور که میخواسته از آب درآمده فیلم نور زمستانی میدانست.
اما ترجمه سریع از چند منبع خبری:
بیبیسی:
سردبیر نشریه سایت اند سوند: برگمان یکی از بزرگترین استادان و انسانگرایان سینما بود.
گاردین:
رفتن برگمان پایان یک دوره است. کارگردان و نمایشنامه نویس بزرگ سوئدی شاید نماینده ذهنیت نسل خود بود. هیچکس امروز مانند او فیلم نمیسازد. او شاید به ظاهر منزوی و جدا افتاده میرسید، اما ذهن او بیش از هر شخصیت اروپایی دیگری با روح نسل خود در تماس بود.
واشنگتنپست:
در اروپا کارگردانانی مانند ژان-لوک گودار و فرانسوا تروفو به شکستن قوانین مرسوم داستانپردازی و بصری کمک کردند، اما برگمان با فیلمهای رویاگونه و روانشاختی خود که بیانگر انزوای احساسی و بحران معنوی دنیای مدرن بود متمایز بود. زنها در فیلمهای برگمان به طور ویژهای شاخص بودند. سرگشته با تردیدها و خواستهها و گاه کاملا تحتتاثیر شور عشق، شخصیتهای زن برگمان معمولا در مرز فروپاشی روحی ایستاده بودند و مردان او نیز ناظرانی قابل ترحم که قادر به درک زندگی خود و یا اطرافیان خود نیستند.
نیویورکتایمز:
شاعر دوربین درگذشت!
نشریه سوئدی the local:
شاید برگمان تنها هنرمند سوئدی باشد که مردم همیشه در مورد او میپرسند. در سوئد کلمهای به عنوان Bergmanesque جا افتاده است به معنی «حالتی که انسان هیچ شادابی روحی ندارد». اگر نام شما به صورت یک واژه در یک زبان درآید و مورد استفاده عموم مردم قرار گیرد، شما بزرگ شدهاید.
نشریه سوئدی the stage:
نقل قول از برگمان: «تئاتر مثل یک همسر وفادار است. فیلم یک ماجراجویی بزرگ است – معشوقه ای گران و پرازنیاز»
چند مطلب هم از عالم وبلاگهای انگلیسی زبان:
- دوستم طنز اگزیستانسیالیستی و سیاه برگمان را طنز سوئدی مینامید.
- خداحافظ آقای برگمان!
- من فقط یک فیلم از برگمان دیدم و کلی گیجم کرد. کارگردانی که باعث سردرگمی من شده بود بالاخره مرد!
هیچکس از من نمیگریزد – صحنه ورود مرگ در فیلم مهر هفتم
لینکها و منابع مهم در برگمان:
فهرست کامل آثار اینگمار برگمان
صفحه ویکیپدیای برگمان
اینگمار برگمان به روایط تصویر – از سایت بیبیسی
شاعر دوربین . این تعبیر فوق العاده ست در مورد برگمان
لایکلایک
خیلی ژورنالیستی بود! حال کردم
بامداد: نظر لطفته بهرنگ خان عزیز
لایکلایک
واقعا رفتن برگمان پایان یه دوره بزرگ سینما بود. هر چند که فیلم هاش همیشه برام آزار دهنده بود، ولی تا مدتها دست از سرم بر نمی داشت هر کدوم از فیلم هاش. مرسی برای این نقل قول هایی که آوردی. جالب بودن.
بامداد: ممنون از اینکه سرزدی خورشید جان. کلی ذوق کردم
لایکلایک
He was never married with Ingrid Bergman!You may mean Ingrid von Rosen,his last wife.
Bamdad: Yes you are absolutely right dear. Ingrid Bergman (the fanous actress) was not related to Ingmar Bergman. However Ingrid von Rosen (Bergman wife) was Ingrid Bergman as well due to her husband last name. I correct this point of confusion anyway, special thanks for mentioning it. (this weblog is moved to https://bamdadi.wordpress.com)
لایکلایک
یه جا نوشتید «نورزمستانی» اگه خواستید درستش کنید. اگه این تذکرام اضافه است، بگید.
لایکلایک
ممنون. اصلاح کردم. نه اضافه نیست. قدردان هستم.
لایکلایک